در ادامه سری مقالات "سبب شناسی اعتیاد" – قسمت هفتم : عوامل جمعیت شناختی

 

نوجوانی و جوانی را می توان یکی از عوامل خطرزای سوء مصرف مواد دانست. در تعدادی از کشورها سن شروع اعتیاد پایین تر آمده و در سال های اخیر این پایین تر آمدن بیشتر نیز شده است. به عنوان نمونه در آرژانتین شایع ترین گروه مصرف کنندگان مواد ، جوانان ۱۵ تا ۱۹ سال بودند و تعداد موارد رو به رشد زیر ۱۵ سال نیز هشدار دهنده است. در کروواسی مصرف سیگار ، آبجو و الکل اغلب نخستین بار در سن ۱۲ تا ۱۵ سالگی رخ می دهد. درجمعیت و اعتیاد آمریکا میزان مصرف داروهای غیر قانونی از ۱۲ تا ۲۰ سالگی افزایش می یابد و حداکثر میزان استفاده از آن بین ۱۸ تا ۲۰ سالگی است. به طور کلی ۱۶ تا ۱۸ سالگی سن خطرناکی برای شروع مصرف الکل و ماری جوانا محسوب می شود و ۱۸ سالگی خطرناکترین زمان برای رو آوردن به مصرف سایر مواد است. اقدام به مصرف قبل از ۱۵ سالگی ، خطرناکترین زمان برای روی آوردن به مصرف سایر مواد است. اقدام به مصرف قبل از ۱۵ سالگی ، خطر برای مصرف یا سوء مصرف را به طور معنی داری افزایش می دهد.

بر اساس پژوهش های اخیر شروع اعتیاد در ایران بین سنین ۱۶ تا ۲۰ سالگی است و طیف سنی در معرض خطر را جوانان ۱۸ تا ۳۱ سال تشکیل می دهند. سن شروع مصرف در ۲۳ درصد از نمونه های پژوهش شده حدود ۱۲ سال بوده و ۱۶ سالگی پر خطرترین سن برای مصرف مواد اعتیادآور گزارش شده است. حدود ۵۴ درصد بعد از گذشت ۵ ماه از نخستین مصرف ، معتاد شدند و ۶۴ درصد نمونه ها کراک یا کریستال مصرف کرده بودند. حدود ۵۵ درصد نیز مطرح کردند که برای نخستین بار از سوی دوستان خود به مصرف مواد تشویق شدند. قبل از وابستگی به مواد افیونی و کراک یا کریستال حدود ۶۸ درصد سیگار ، ۶۲ درصد قلیان و ۶۹ درصد الکل مصرف می کردند. میانگین سن در نخستین مصرف سیگار ۱۱/۹ سال ، قلیان ۱۳/۵ سال و الکل ۱۳ سال بوده است. همچنین میانگین میزان مصرف مواد در پسران بیشتر از دختران گزارش شده و این نتیجه هم بدست آمده است که هرچقدر سن مصرف کنندگان بالاتر می رود بر میزان مصرف آن ها نیز افزوده می شود.

در مورد مصرف انواع مواد تفاوت های جنسیتی وجود دارد. شیوع انواع مواد در مردان بیش از زنان است و این تفاوت با افزایش سن بیشتر می شود. نتایج مطالعه ای در آرژانتین در مورد افراد سوء مصرف کننده مواد نشان داد که نسبت مردان به زنان تقریباً دو برابر است. پسرها بیشتر از دخترها الکل مصرف می کنند ، در حالی که دخترها اغلب به نیکوتین وابستگی دارند. پژوهش های ملی در آمریکا نشان می دهد که سوء مصرف مواد در بین زنان نیز رو به افزایش است و روند برابری جنسیتی در این سوء مصرف به چشم می خورد اگرچه مردان دسترسی آسان تری به مواد دارند ، اما دسترسی زنان هم در حال افزایش است.

در پژوهشی که توسط گروهی از محققان در تهران انجام شد ، از ۵۳۴ آزمودنی مورد بررسی ۹۱/۲ درصد آن ها مرد بودند. در این مطالعه نسبت وابستگی مردان به زنان ۱۴ به ۱ گزارش شد. الگوهای استفاده از مواد در زنان با الگوهای مردان متفاوت است. به طور کلی زنان بیشتر از مردان از داروهای تجویز شده برای مقاصد غیرپزشکی استفاده می کنند. اعتیاد در زنان بیشتر به داروهای آرام بخش است درحالی که در مردان بیشتر به الکل می باشد. به نظر می رسد دختران نوجوان نسبت به فشار گروه همسالان آسیب پذیرتر از پسران هستند و ممکن است به دلیل پذیرفته شدن در گروه همسالان اعتیاد را بپذیرند. احتمال داشتن دوست یا شریک جنسی معتاد و الکلی در بین زنان بیشتر از مردان است. سابقه خشونت در زنان یکی از عوامل خطرساز محسوب می شود.

میزان تحصیلات یکی از عامل های مهم و تأثیرگذار در تبیین پدیده های اجتماعی است. در آمریکا فارغ التحصیلان دانشگاهی میزان پایین تری از مصرف مواد را در مقایسه با افرادی دارای تحصیلات پایین تر از دبیرستان داشتند. میزان تحصیلات با کشیدن سیگار نسبت عکس دارد ، به طوری که در فارغ التحصیلان دانشگاهی ۱۳۹/۹ درصد کمتر از دارندگان تحصیل زیر دیپلم ۳۲/۴ درصد بود. استفاده از الکل با سطح تحصیلات بالاتر افزایش می یابد.

در رابطه با تحصیلات و مصرف مواد می توان به مشکلات تحصیلی اشاره کرد که از عوامل مؤثر در گرایش به مواد می باشد. عملکرد تحصیلی ضعیف ، غیبت از مدرسه و سابقه ترک تحصیل ، پیش بینی بینی کننده های مصرف مواد هستند. نوجوانانی که پیشرفت تحصیلی ضعیف و انگیزه کمی برای تحصیل دارند به احتمال زیاد مستعد مصرف می باشند. بر اساس پژوهش ها اخیر حدود ۵۳ درصد از وابستگان به مواد تحصیلات زیر دیپلم و ۶/۱ درصد آن‌ها مدارک دانشگاهی دارند. به علاوه بی سوادی یا کم سوادی والدین نیز با وابستگی به مواد رابطه دارد. بیشتر پژوهش ها نشان می دهند که اکثر معتادان ، والدینشان بی سواد و کم سواد هستند. در تحقیقات صورت گرفته تقریباً ۶۴ درصد پدران ، ۸۶ درصد مادران و ۴۰ درصد همسران افراد وابسته به مواد ، بی سواد بوده‌اند. البته نتایج پژوهش های مربوط به رابطه بین تحصیلات و مصرف انواع مواد در کشورهای مختلف ، متفاوت است. به عنوان مثال ، در شهرهایی مانند آمستردام هلند و بارسلونای اسپانیا نشان داده شد که شیوع مصرف مواد به ویژه حشیش در مناطق طبقه متوسط یا در بین اشخاص با سوادتر بیشتر دیده می شود. در پاکستان نیز اعتیاد به مواد مخدر در بین افراد باسواد شایع تر است. در کلمبیا سطح سواد همبستگی مثبت با اعتیاد به مواد داشته و بیشترین سطح اعتیاد در بین کسانی است که به دانشگاه رفتند ولی دوره دانشگاه را به پایان نرساندند. از سوی دیگر در نروژ مصرف حشیش بین جوانانی که دوره تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان نرسانده بودند از همه شایع تر بود. گزارش های تایلند حاکی از آن است که حدود ۷۰ درصد از کاربران وابسته به هروئین تحصیلات زیر سیکل را داشتند.

نوع کار و فعالیتی که افراد انجام می دهند در گرایش یا عدم گرایش آن ها به مواد می تواند مؤثر باشد. نداشتن شغل یا بیکاری به عنوان یک معضل اجتماعی زمینه مساعدی را برای شکل گیری اعتیاد فراهم می کند. همه گیری و شیوع اعتیاد طی دوره های بیکاری ، مشکلات شغلی و امور سخت و پر زحمت بیشتر دیده می شود. ویژگی های شغل و محیط اشتغال نیز ممکن است در گرایش به مواد نقش داشته باشد. به عنوان مثال ، پرداختن به شماغلی که با فعالیت بدنی فراوان و خستگی شدید همراه است مانند نقاشی ساختمان ، نجاری ، جوشکاری ، تراشکاری و کار در شیفت شب می تواند زمینه مصرف مواد را فراهم سازد. همچنین کار کردن در محیط های آلوده مانند مکان هایی که افراد معتاد در آن مشغول به کار هستند و یا کار در مکان هایی که امکان دسترسی به مواد را به راحتی فراهم کند مانند کار در داروخانه و بیمارستان. اگر با آگاهی کافی و احتیاط های لازم همراه نباشد زمینه را برای گرایش به مواد فراهم می کند. افراد شاغل در این حرفه ها در صورتی که اطلاعات درست و کاملی در مورد عوارض مصرف مواد نداشته باشند ممکن است با هدف رفع خستگی و کاهش فشارهای شغلی اقدام به مصرف نمایند. در عین حال مصرف مواد در دراز مدت سبب افت عملکرد شغلی و کاهش علاقه و انگیزه برای انجام کار شده و حتی ممکن است منجر به از دست دادن شغل و یا بیکاری شود.

افراد شاغل به طور متوسط روزانه ۸ تا ۱۰ ساعت در محیط کار حضور دارند و این موضوع با توجه به دسترسی به مواد در بعضی از محیط های شغلی به ویژه برای افراد مستعد اعتیاد می تواند یک عامل خطرساز محسوب شود. در این مورد می توان وضعیت بسیاری از سربازان را مثال زد که از خانواده دور هستند و تحت فشار قرار دارند. براساس یک مطالعه جهانی حدود ۴۷ درصد این افراد سیگار می کشند. پژوهش انجام شده در سال ۱۳۸۳ نشان داد که تقریباً ۱۶ درصد رانندگان ، ۱۶ درصد بیکاران ، ۱۵ درصد پیشه وران ، ۱۳ درصد صنعت گران ، ۱۱ درصد کارگران ، ۵ درصد افراد دارای مشاغل آزاد ، ۲ درصد کشاورزان و یک درصد دانش آموزان و نظامیان در ایران وابستگی به مواد دارند. از جمع مشاغل کارگری ، یعنی رانندگان ، پیشه وران و کارگران ، رقم ۴۲ درصد به دست می آید که رقم قابل توجهی است.

در جوامعی که سلطه اقلیت حاکم بر اکثریت افراد به صورت یک پدیده اجتماعی درآمده باشد و گروه اکثریت توانایی مقابله با آن ها را نداشته باشند ممکن است برای رهایی از این وضعیت به مواد روی آورند. نمونه زنده این مسئله در جامعه آمریکا وجود سیاه پوستان یا سرخ پوستان معتاد است که نسبت به سفید پوستان رقم بیشتری از معتادان آن جامعه را تشکیل می دهند. در نروژ و سوئد گرایش به هروئین ابتدا در جوانان مهاجر وجود داشت. تعداد زیادی از معتادان آمستردام و پاریس را اقلیت های قومی تشکیل می دهند. در آمستردام نزدیک به یک چهارم کاربران کوکائین و هروئین فقط از یک اقلیت نژادی هستند. مصرف حشیش به ویژه در بین جامعه ترک های آتن شایع بود. همبستگی بین مصرف مواد و وضعیت قومی احتمالاً به دلیل محرومیت اقتصادی و اجتماعی است که گروه های اقلیت گرفتار آن هستند. ( برنامه بین المللی مبارزه با مواد مخدر ، سازمان ملل متحد ، ۱۳۷۹ )

نظر بدهید