خانواده به عنوان هسته ی اولیه ی جامعه، منشأ تشکیل نهادهای اجتماعی است و به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی است که در بروز رفتار سوء مصرف مواد دخالت دارد.

خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، از اعضایی تشکیل می شود که می توانند تحت تاثیر روابط و مسائل ارتباطی، تصمیم گیری ها، کنش ها، واکنش ها، ایفای نقش، شرایط اقتصادی و اجتماعی خانواده قرار بگیرند. همچنین، نظام خانواده از طریق ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به نظام کلی جامعه مربوط می شود و هرگاه در درون یک نهاد اجتماعی یا یک جامعه، به نظام ارزش ها و معیارهای اجتماعی اهمیت ندهند، آن سازمان دستخوش بی نظمی می گردد و در نهایت، خانواده ی نابهنجار می تواند رفتارهای نابهنجاری چون اعتیاد را شکل دهد.

با این توصیف، به نظر می رسد مجموعه ای از عوامل اجتماعی در تعامل با یکدیگر موجب شده اند تا شرایط به گونه ای پیچیده، غیر قابل پیش بینی و نیز همراه با تعارضات فراوان سازمان یابند. از سوی دیگر، افزایش فاصله ی نسل ها و شتاب تغییرات خود مزید بر علت شده است. در چنین شرایطی، جوانان ارتباطات خود را با والدین به حداقل رسانده و معمولا با دیدی انتقادی به فرهنگ، آداب و طرز تفکر آنها می نگرند.

در خانواده ی بیمار و نابهنجار غالباً نوعی واژگونی سلسله مراتب سنتی مشاهده می شود. پدران اغلب غایب، متخاصم و بی تفاوت هستند و ارتباط عاطفی با فرزندان خود ندارند. این در حالی است که مادران به صورتی مبالغه آمیز فعال، پر تحرک و نسبت به فرزندان بسیار چسبنده می باشند و در چنین خانواده هایی احتمال معتاد شدن فرزندان بسیار زیاد است. اما خانواده ای که در آن، افراد از ارزش های مشترکی برخوردار باشند و سعی کنند که کنش های خود را بر اساس انتظارات متقابل یکدیگرتنظیم کنند، چنین خانواده ای نمی تواند زمینه ساز شکل گیری و تداوم رفتار سوء مصرف مواد گردد.

به عبارت دیگر، هرگاه در نظام خانواده هر یک از عناصر اصلی در انجام کارکردها و ایفای نقش های خود وقت بیشتری صرف کند و مسئولیت زیادتری به عهده گیرد، بر اقتدارش در نظام خانواده افزوده خواهد شد. در خانواده ای که بر اثر غیبت های طولانی پدر یا حتی مشغله ی زیادش در خارج از خانواده افزایش اقتدار مادر به وجود آید و همچنین نداشتن تجربه مستقیم با پدر به عنوان الگو یا داشتن پدری با رفتارهای ناهنجار و یا بیمارگونه، چنین حالتی موجب اختلال در کنش های اجتماعی فرزندان خواهد شد.

با توجه به جایگاه خاص خانواده در میان نهادهای دیگر، اگر کارکرد خانواده آسیب زا باشد به همان میزان آسیب پذیری اعضای خانواده مخصوصاً کودکان و نوجوانان افزایش می یابد و فرزندان نمی توانند مطابق ارزش های موجود در جامعه رشد کنند و چنین شرایطی زمینه ساز اعتیاد فرزندان خواهد شد.

عوامل مهم در گرایش فرزندان به اعتیاد عبارتند از:

– کج روی و عدم پیروی از قوانین و ارزش ها در خانواده

– طلاق و ازدواج مجدد والدین

– ستیزه جویی، جر و بحث و خشونت و تنبیه

– والدینی که با هم مشکل دارند و با وجود اینکه ارتباط عاطفی ندارند، ولی به زندکی خود با نارضایتی ادامه می دهند (طلاق عاطفی)

– رفت و آمدها و معاشرت های ناسالم در خانواده

– مشغله ی زیاد کاری و غفلت از فرزندان

– انجام رفتارهای غلط و نادرت در خانواده

– سابقه ی اعتیاد در خانواده و دسترسی آسان به مواد

– نداشتن ارتباط اجتماعی و عاطفی

– فقر و بیکاری

– از هم پاشیدگی خانواده به علت وجود مشکلات و اختلالات فراوان

– سپردن فرزندان به مؤسسات سرپرستی و یا سپردن فرزندان به افرادی غیر از والدین

– عدم اعتماد نوجوان به خانواده

– وجود تعارضات شدید

– وجود حالات اضطرابی و افسردگی در نوجوانان و والدینش

– عدم توجه والدین نسبت به ارزش های معنوی، اعتقادی و اخلاقی

– عدم توجه والدین به نیازهای واقعی فرزندان

– نبود احساس امنیت در خانواده

– عدم حضور الگوی تربیتی ثابت و عدم اجرای الگوهای تربیتی و اجرای انضباط صحیح در خانواده

– ناهماهنگی در روش های تربیتی فرزندان از سوی والدین

– نبود ارتباط عاطفی مابین والدین و فرزندان و محرومیت از آن

– سرزنش، تحقیر، تنبیه، تهدید و انتقاد مکرر والدین از فرزندان و ضعف خود پنداره یا کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس فرزندان

– حمایت های افراطی والدین و بی توجهی شدید نسبت به فرزندان

به طور کلی، اغلب کسانی که در خانواده های معتاد رشد پرورش می یابند، تکرار مصرف مواد مخدر توسط اعضای خانواده برای آنها عادی شده و ترس از تجربه ی مصرف در آنها کاهش می یابد و گاهی اوقات نیز مصرف مواد توسط والدین می تواند تأثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به مصرف مواد گذاشته و آنان را برای همیشه از مصرف مواد بیزار سازد.

نظر بدهید