یکی از عوامل مهمی که در تبیین پدیده اعتیاد مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته نقش عوامل شخصیتی در شکل گیری اعتیاد است. برخی از نظریه پردازان معتقدند که بسیاری از افراد به دلیل داشتن شخصیت اعتیادگرا ( Addictive Personality ) و ویژگی های روانی – شخصیتی ، بیشتر در معرض خطر وابستگی به مواد قرار دارند. بررسی ها نشان داده که ویژگی های شخصیتی به عنوان عوامل زمینه ساز و تعدیل کننده نقش برجسته ای در شروع مصرف مواد ، تداوم ، پیشگیری و درمان اعتیاد دارد. پروفسور مایلز کاکس روانشناس معروف ، رویکردهای موجود در زمینه ارتباط شخصیت و مصرف مواد را به سه دسته تقسیم کرده است : نخستین رویکرد ، ویژگی های شخصیتی را شناسایی می کند که پیش بینی کننده مصرف مواد هستند. دومین رویکر تفاوت شخصیتی مصرف کنندگان مواد و افرادی که مواد مصرف نکردند را مقایسه می کند و سومین رویکرد ، تأثیر حاد و مزمن مصرف مواد بر شخصیت را مطالعه می کند.عوامل شخصیتی سبب شناسی اعتیاد

رابرت کلونینجر در چارچوب نظریه شخصیت خود ، سنخ شناسی ( Typology ) سوء مصرف الکل را به صورت تیپ ۱ و تیپ ۲ ارائه کرده است. الکلیسم تیپ ۱ که هم مردان و هم زنان را تحت تأثیر قرار می دهد ( اگرچه زنان عمدتاً به این تیپ از الکلیسم دچار می شوند ) ، پس از ۲۵ سالگی شروع شده و با ویژگی های شخصیتی اشخاص دارای شخصیت وابسته ؛ یعنی وابستگی به پاداش ، آسیب گریزی زیاد و نوجویی ( Novelty Seeking ) اندک ارتباط دارد. احتمال اندکی برای وارد شدن الکلی های تیپ ۱ در رفتارهای خطرناک و اخلال گرانه وجود دارد. آن ها این توانایی را دارند که از مصرف الکل اجتناب کنند ، اما در صورت از سر گیری مجدد آن ، کنترل خود را از دست داده و در مورد وابستگی به آن احساس گناه می کنند. الکلیسم تیپ ۲ با ویژگی هایی از قبیل وابستگی اندک به پاداش ، آسیب گریزی و نوجویی سطح بالا مشخص می شوند. چنین افرادی تکانشی ، تحریک پذیر و با اعتماد به نفس هستند. این افراد پیش از ۲۵ سالگی در رابطه با الکل مشکلاتی دارند ، در مصرف آن افراط می کنند و توان پرهیز از آن را ندارند. همچنین به طور معمول درگیری های فیزیکی ، دستگیری ، تصادفات رانندگی و سایر مشکلات را در حالت مستی تجربه کرده اند. مطالعه کلونینجر و همکاران نشان می دهد که نوجویی بالا و آسیب گریزی پایین ، پیش بینی کننده شروع مصرف مواد در نوجوانان است.

یکی از عوامل شخصیتی که نقش آن در سوء مصرف مواد به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته هیجان خواهی ( Sensation Seeking ) است. هیجان خواهی نخستین بار توسط زاکرمن ( Zuckerman ) در سال ۱۹۶۴ مطرح شد. افراد هیجان خواه کسانی هستند که در زندگی به دنبال هیجان ، تنوع ، تازگی و تجربه های جدید می روند و از خطرات استقبال می کنند. مطالعات زیادی رابطه بین هیجان خواهی و سوء مصرف مواد را بررسی کرده و نتیجه گرفته اند که مصرف مواد با نمره های بالا در عامل هیجان خواهی همراه است. زاکرمن و همکاران دریافتند که ۷۴ درصد از دانشجویانی که هیجان خواهی بالایی دارند یک یا بیش از یک نوع ماده اعتیادآور مصرف می کنند. این میزان در دانشجویانی که هیجان خواهی پایین تری دارند ، حدود ۲۳ درصد است. استفاده از موادی مانند آمفتامین ها ، ماری جوانا ، حشیش و ال اس دی قویاً با هیجان خواهی رابطه دارد. به اعتقاد زاکرمن ، پسران در سنین ۱۵ تا ۳۰ سالگی بیش از دختران هیجان خواهی داشته و در همین دامنه سنی است که افراد در جستجوی تجارب متنوع و جدید بر می آیند و مصرف مواد را تجربه می کنند. نتایج بدست آمده از پژوهش بر روی نوجوانان تهرانی نشان داد که هیجان خواهی ، نوجویی بالا ، تکانه ای بودن ، خودگردانی ضعیف ، مسئولیت پذیری کم و چاره جویی ضعیف از جمله عوامل خطرساز شروع مصرف مواد هستند. به علاوه در این پژوهش مشخص شد که بین گروه مصرف کنندگان مواد سبک ( سیگار ، الکل و حشیش ) و مصرف کنندگان مواد سنگین ( تریاک ، هروئین ) در برخی مؤلفه ها تفاوت هایی وجود دارد ، به طوری که گروه مصرف کنندگان مواد مخدر سنگین آسیب گریزی پایین تر داشته و در مقابل افراد غریبه کمتر خجالت می کشند.

یکی دیگر از ویژگی های شخصیتی مرتبط با اعتیاد ، خود پنداره ( Self-Concept ) ؛ یعنی برداشت فرد از خود است. خود پنداره با عزت نفس ( Self-Esteem ) یا ارزشیابی شخص از خود ارتباط دارد. بدیهی است افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند تصویر خوب و مثبتی از خود دارند و اضطراب و فشار روانی کمتری را تجربه می کنند. عزت نفس پایین ، برداشت منفی از خود و عدم اعتماد به نفس می توانند عامل مؤثری در گرایش به اعتیاد باشند. در واقع به دلیل خود پنداره پایین و عزت نفس ضعیف ، آستانه تحمل فرد کاهش یافته و توان نه گفتن در برابر تقاضا و رفتارهای غیر منطقی و غیر عقلانی نیز کاهش می یابد و آسیب پذیری در برابر اعتیاد بیشتر می شود.

همچنین قرار گرفتن مکرر در برابر ارزیابی های منفی و انتقادات دیگران باعث پایین آمدن عزت نفس و احساس عدم کفایت می شود. بیشتر مشکلات شخصیتی مانند گوشه گیری و منزوی بودن می توانند زمینه ساز گرایش به مواد باشند. کسانی که از نظر اجتماعی منزوی و خجالتی هستند و در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند ، برای برطرف کردن احساس ضعف ، احساس نا امنی و تنهایی و کسب آرامش و اعتماد به نفس ممکن است به اعتیاد روی آورند.

از جمله ویژگی های شخصیتی که در رابطه با اعتیاد کمتر مورد توجه قرار گرفته ، سرسختی ( Hardiness ) روان شناختی است. کوباسا این مفهوم را به عنوان یک عامل تعدیل کننده در برابر رویدادهای فشار زای زندگی مطرح کرده است. سرسختی روان شناختی شامل سه مؤلفه اساسی کنترل ، تعهد و چالش است. مدی و همکاران نشان دادند که سرسختی با مصرف الکل و سایر مواد رابطه منفی دارد. سرسختی تأثیر مخرب الکلیسم والدین بر آسایش روانی و کارکردهای خانواده را کاهش می دهد. افراد دارای ویژگی سرسختی در برخورد با مشکلات به جای استفاده از روش های مقابله ای اجتنابی مانند انکار ، مستقیماً با مشکلات مواجه می شوند.

این افراد رویدادهای زندگی را امری طبیعی می دانند. اما افرادی که سرسختی پایینی دارند نسبت به رویدادها احساس ناتوانی و تهدید می کنند و کنترل کمتری بر آن ها دارند و در نتیجه برای کسب آرامش به مواد روی می آورند. محققان دریافتند که سرسختی روان شناختی و مؤلفه های آن در افراد معتاد کمتر از افراد بدون سابقه مصرف مواد است. در واقع وجود سرسختی روان شناختی سلامتی افراد را در مواجهه با رویدادهای فشارزا حفظ می کند و افرادی که فاقد این ویژگی هستند ، در چنین شرایطی به سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد مبتلا می شوند.

هوش هیجانی ( Emotional Intelligence ) مفهومی است که ارتباط آن با موضوعات مختلف از جمله اعتیاد بررسی شده است. هوش هیجانی مجموعه ای از مهارت ها ، استعدادها و توانایی های غیرشناختی است که موفقیت افراد را در مقابله با فشارها افزایش می دهد. همچنین عاملی مؤثر در موفقیت تحصیلی ، شغلی و روابط بین فردی است. پژوهش ها نشان داده اند هوش هیجانی که ارتباط تنگاتنگی با توانایی تنظیم هیجانی دارد ، با مصرف مواد رابطه ای منفی دارد. همچنین رشد عاطفی ناکافی ، دشواری در سازمان دهی رفتار و هیجان و تجربه هیجان های منفی از ویژگی های افرادی است که وابستگی به مواد دارند. تحقیقات انجام شده در شهر رشت نشان داد که گروه وابستگان به مواد نسبت به گروه گواه از هوش هیجانی کمتری برخوردارند. به علاوه هوش هیجانی بالا نقش حمایتی را در کاهش خطر گرایش به سیگار و سایر مواد در نوجوانان دارد. افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند ممکن است توانایی های ذهنی بیشتری در درک درست موقعیت ها و پاسخ گویی به فشارهای مختلف را داشته باشند.

نوع و کیفیت خواب و چرخه خواب و بیداری به عنوان یک عامل زمینه ساز اعتیاد محسوب می شود که در ایران پژوهش های اندکی در این مورد انجام شده است. در این رابطه دو تیپ شخصیتی بامداد گرایی ( Morningness ) و عصر گرایی ( Eveningness ) مورد توجه قرار گرفته است. باور بر این است که افراد را می توان به دو دسته چکاوک های بامداد و جغدان شب تقسیم نمود چکاوک های بامداد ، صبحگاهان هنگام برآمدن خورشید بیدار شده و شب زود هنگام ، وقت غروب خورشید به خواب می روند. در مقابل جغدان شب ، به هنگام شب بیدار بوده و بیشترین فعالیت خود را در اواخر شب دارند ، در حالی که در هنگام بامداد خوابیده و استراحت می کنند و چنان چه در روز بیدار شوند دچار مشکل خواهند شد.

در پژوهشی ، کاوالرا ( Cavallera )  و گیودیسی ( Giudici ) پی بردند که افراد تیپ عصرگرا گرایش به افسردگی ، اعتیاد و اختلال های خوردن دارند ، همچنین نسبت به تیپ بامدادگرا از پایداری هیجانی کمتری برخوردارند. در گزارشی از انجمن علمی روانشناسی دانشگاه لیدز نشان داده شد که افراد تیپ عصرگرا مصرف الکل ، نیکوتین و کافئین بیشتری دارند و در طول روز بیشتر خواب آلوده هستند. گروهی از محققان با مطالعه ای بر روی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز نتیجه گرفتند که بین بامدادگرایی با آمادگی اعتیاد رابطه منفی معنی داری وجود دارد. همچنین افراد عصرگرا برای جبران خواب آلودگی به نوشیدن قهوه ، مصرف الکل ، نیکوتین ، کافئین و مواد افیونی روی می آورند. در عین حال مشخص شد افرادی که کیفیت خواب بالتری دارند کمتر در معرض گرایش به اعتیاد قرار دارند. بنابراین کیفیت خواب عامل بسیار مهمی در سلامتی است و فقدان کیفیت مناسب خواب علاوه بر گرایش به مواد سبب اختلال های متعددی از جمله افسردگی ، اضطراب و اختلال های خوردن می شود. کیفیت پایین خواب ؛ یعنی خواب سطحی ، نامنظم و عدم توانایی در تداوم خواب ، موجب خستگی روزانه ، تحریک پذیری و عدم تمرکز می شود که به نوبه خود موجب گرایش به داروهای خواب آور و انواع مواد می شود.

طرحواره ها از جمله عواملی هستند که در موضوع وابستگی به مواد اهمیت ویژه ای دارند. طرحواره ها موجب سوگیری در تفسیرهای فرد از رویدادها شده و این سوگیری ها خود را به صورت نگرش های تحریف شده ، گمانه ها نادرست و اهداف غیر واقع بینانه نشان می دهند. طرحواره ها در دوره های تحولی و عمدتاً در کودکی شکل می گیرند و به جهت گیری رفتار افراد کمک می کنند ، همچنین می توانند با رفتارهای ناسازگار دوره های بعدی رشد ، ارتباط داشته باشند. طرحواره های ناسازگار اولیه ، به رابطه فرد با خود و دیگران ارتباط دارند و به شدت ناکارآمد هستند. محققان با اجرای پرسشنامه طرحواره یانگ ( Young Schema Questinnaric ) بر روی تعدادی از وابستگان به مواد در مقایسه با گروه غیر وابسته نتیجه گرفتند که وابستگان به مواد مخدر در بیشتر طرحواره های ناسازگار اولیه به استنثنای طرحواره های تحسین ، معیارهای سختگیرانه و ایثار و فداکاری با افراد غیر وابسته تفاوت دارند.

بر اساس نتایج این پژوهش ، وابستگان به مواد بیشتر در حوزه بریدگی و طرد قرار می گیرند و واجد طرحواره های ناسازگار اولیه رها شدگی/بی ثباتی ، بی اعتمادی/بدرفتاری ، محرومیت هیجانی ، نقص/شرم و انزوای اجتماعی هستند. همچنین در حوزه خودگردانی و عملکرد مختل که شامل طرحواره های وابستگی/بی کفایتی ، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری ، خود تحول نیافته/گرفتار ،شکست و استحقاق/بزرگ منشی و خویشتن داری می شود نیز پیش بینی بالایی برای رفتار اعتیادآور وجود دارد. در حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری ، طرحواره های بازداری هیجانی و خود تنبیهی در جمعیت معتادان ، بیشتر دیده می شود. بنابراین طرحواره ها افراد را مستعد مصرف مواد می کند و اعتیاد به عنوان یکی از آسیب هایی که قادر است تأثیر مهمی بر رابطه فرد با خود و دیگران داشته باشد می تواند بر پایه این بنیادهای ناکارآمد شکل بگیرد.

یادآوری این نکته لازم است که بدانیم مشکلات و ضعف شخصیتی به تنهایی عامل اساسی وابستگی به مواد نیست. به عبارت دیگر شخصیت تنها عامل تعیین کننده اعتیاد نیست ، بلکه می تواند به عنوان زمینه ساز گرایش به مواد محسوب شود.

نظر بدهید