اعتیاد اختلال روان پزشکی پیچیده ای است و همانند سایر اختلالات روان پزشکی هم عوامل زیستی و هم عوامل محیطی در پیدایش آن اهمیت دارند. گفته می شود که اعتیاد بیماری مغز است، یعنی فرآیند حیاتی که رفتار اختیاری مصرف مواد را به مصرف جبری مواد تبدیل می کند که ریشه در تغییراتی در ساختمان و شیمی اعصاب مغز مصرف کننده دارد.

قسمتهای مختلفی از مغز از جمله مراکز پاداش و سیستم های افیونی و کاتکول آمینی و به ویژه دوپامین در بروز اعتیاد به مصرف مواد دخیل شناخته شده اند که به نوبه خود تحت تاثیر عوامل ژنتیک هستند. به علت پیچیدگی مغز، مواد در افراد مختلف تاثیرات متفاوتی را ایجاد می کنند و بسته به نوع صفات شخصیتی و وضعیت روانی هر فردی پس از مصرف احساس متفاوتی را تجربه می کند که می تواند به درجات مختلف خوشایند یا ناخوشایند و تسهیل کننده تمایل به مصرف بعدی باشد.

همانند سایر بیماری های مغزی و روانپزشکی نقش عوامل ژنتیک در ایجاد بیماری اعتیاد مشخص شده است. همچنین مصرف مجدد مواد می تواند از طریق رفع حالت های آزاردهنده و یا ناخوشایندی نظیر درد، اضطراب و یا افسردگی به شکل رفتاری شرطی سازی و تقویت گردد. این عوامل ژنیتیکی، مغزی، روانی و رفتاری وجوه مشترک زیادی با سبب شناسی بیماری افسردگی دارند.

در بین مبتلایان به سوء مصرف و وابستگی به مواد افسردگی بسیار شایع است. در بسیاری موارد فرد جهت تخفیف هر چند موقت علائم آزار دهنده افسردگی و ایجاد احساس لذت و سرخوشی به شکل خود درمانی رو به مصرف مواد اعتیاد آور می برد و با مصرف مکرر جهت رهایی از غم و ناراحتی مصرف اختیاری مواد به مصرف جبری تبدیل شده و بیماری اعتیاد آغاز می گردد که خود در طولانی مدت افسردگی زا بوده مشکلات قبلی را تشدید می نماید.

 

 

افسرده ها گرایش به مصرف چه موادی دارند:

به علت سبب شناسی مغزی و روانی مشترک افسردگی و اعتیاد ، افسردگی با مصرف اغلب مواد رابطه داشته و در بین معتادین به همه انواع مواد اعتیادآور افسردگی شایع است. تا حدود نیمی از کسانی که سوء مصرف مواد افیونی (مخدر) و یا الکل دارند زمانی در طول عمر خود اختلال جدی افسردگی را تجربه کرده اند.

همچنین به عنوان خود درمانی ممکن است افرادی الکل برای کنترل اضطراب یا حملات هراس (پانیک)، مواد افیونی را برای کاهش خشم و آمفتامین ها و کوکائین(موادمحرک) را برای بهبود افسردگی مصرف نمایند. قابل ذکر است که داروهای آمفتامینی که امروزه دردرمان اختلال بیش فعالی کاربرد دارند، ابتدا دردرمان افسرگی بکار رفته اند ولی امروزه به علت احتمال اعتیادآوری و نیز عوارض روانی و تشدید افسردگی کاربرد بسیار محدودی در این مورد دارند.

پیامدهای افسردگی و مصرف همزمان :

اغلب مواد اعتیادآور در مصرف طولانی مدت موجب تاثیر منفی بر عملکرد مغزی و ایجاد اختلالات روانی ثانویه مختلف از جمله اختلالات خلقی و افسردگی می شوند. به علت اینکه مصرف مواد اعتیادآور از طریق مراکز مغزی و عملکردهای نوروشیمیایی که خود در بروز افسردگی دخیل هستند اثر می کنند، مسلماً مصرف همزمان آنها در بیماران مبتلا به افسردگی پس از مدتی موجب آسیب مناطق و سیستم های پاداش و لذت مغز و نهایتاً تشدید افسردگی می گردد. مصرف مواد اعتیاد آور فرد را به خودکشی مستعد می کند و احتمال انجام خودکشی موفق در بین آنان ۲۰ برابر افراد عادی است و حدود ۱۲ تا ۱۵ درصد مبتلایان به سوء مصرف مواد اقدام به خودکشی می کنند و این میزان در افراد با سابقه افسردگی بیشتر است. همانند افراد عادی ممکن است سایر اختلالات روانی نیز در بیماران افسرده مصرف کننده (البته با شدت بیشتر) بوجود آید از جمله اختلالات اضطرابی، اختلالات خواب، مشکلات جنسی، اختلالات توهمی و جنون آمیز. مصرف همزمان مواد محرک، توهم زاها و الکل در بیماران مبتلا به افسردگی ممکن است احتمال بروز شیدایی و اختلال دو قطبی را افزایش دهد.

دکتر شهرام حسام بختیاری – متخصص روانپزشکی و صاحب امتیاز مرکز روانپزشکی و درمان بستری اعتیاد دی

نظر بدهید