بیماری های اعصاب و روان ناشی از اختلالاتی است که در تنظیم مواد شیمیایی مغز ایجاد شده و برخی از مسیرهای عصبی که مانند مدارهای الکترونیکی عمل می کنند، کارایی خود را از دست می دهند. یکی از این بیماری ها اختلال وسواس است. این بیماری ها در اکثر موارد با مصرف دارو و یا مشاوره و رواندرمانی درمان شده و به دنبال آن بیمار روند طبیعی زندگی را پیش می گیرد.

اختلال وسواس یک فکر تکراری و مداوم و دربرگیرنده ترس و تکانه های مزاحم است است که هرچه فرد بیمار تلاش می کند این افکار را از خود دور کند، نتیجه ای حاصل نمی شود.  این اختلال در برخی افراد معتاد مجود دارد.

خیانت طرز فکر خود فریبنده ممکن است علاوه بر فرد معتاد به مواد شیمیایی، اعضا خانواده دارای هم وابستگی را نیز گرفتار کند.

چه کسی دارای هم وابستگی است؟

تعاریف و توصیفات متفاوتی از هم وابستگی وجود دارد، اما یک تعریف که به نظر جامع تر می رسد  این است:

" یک فرد دارای هم وابستگی کسی است که اجازه داده است رفتار یک شخص دیگر او را تحت تأثیر قرار دهد، در حالی که او وسواس دارد رفتار آن فرد دیگر را تحت کنترل قرار دهد".

نکات مهم در این تعریف واژه های "وسواس دارد" و "تحت کنترل قرار دهد" هستند. افکار وسواسی، سایر فکرها را از میدان خارج کرده و انرژی مغز را تخلیه می کنند. افکار وسواسی ممکن است در هر زمانی به ذهن وارد شوند و به شکلی عجیب، هر تلاشی برای رها شدن از شر این افکار ممکن است باعث شود بر شدت این افکار افزوده شود.

تلاش برای کنار راندن افکار وسواسی مثل تلاش برای کنار گذاشتن یک فنر با جمع کردن بیشتر آن است. هر چقدر هم که فشار وارد شود، در بینهایت فنر باز خواهد شد.

هرچند که خطر بیش از حد ساده کردن موضوع وجود دارد، ما می توانیم بگوییم که یک فرد معتاد مورد هجوم رفتار اجباری برای مصرف مواد مخدر است. فرد دارای هم وابستگی، دارای وسواس به موضوع مصرف فرد معتاد است و نیاز دارد که معتاد را کنترل کند.

وسواس در اعتیاد

وسواس ها و رفتارهای اجباری ارتباط نزدیکی با هم دارند. اصطلاح اختلال وسواس اجباری در روانپزشکی سال هاست که مورد استفاده قرار می گیرد. خصوصیات هر دوی وسواس و رفتار اجباری در این است که فرد اشتغال ذهنی پیدا می کند و حتی به طور کامل تحت تأثیر یک چیز غیر منطقی قرار می گیرد. 

در اختلال وسواس، این یک فکر غیرمنطقی است که فرد را مورد هجوم خود فرار می دهد؛ در اختلال اجباری، این یک رفتار غیر منطقی است. علت اینکه این دو حالت در روانپزشکی در کنار هم قرار می گیرند این است که تقریباً در تمام مواردی که فرد به یک فکر وسواس پیدا می کند، یک رفتار اجباری نیز وجود خواهد داشت و در عمل در تمام موارد رفتار اجباری، افکار وسواسی نیز وجود دارند.

شباهت تکان دهنده ای میان رفتارهای یک معتاد و رفتارهای یک فرد دارای هم وابستگی وجود دارد. معتادها به طور معمول به دنبال راه های جدیدی برای ادامه دادن مصرف مواد مخدر هستند، در حالی که سعی می کنند از عواقب مخرب آن اجتناب کنند. یکی ممکن است "فقط آخر هفته ها" الکل بنوشد یا کوکائین مصرف کند یا به اندازه خاصی مصرف کند که احساس "اوج" مطلوب را بدست بیاورد، بدون اینکه دچار عوارض مصرف زیاد بشود. 

زمانی که تلاش های مذکور برای کنترل مصرف با شکست مواجه شدند، معتاد به این نتیجه نمی رسد که: " من نمی توانم مصرف خود را کنترل کنم" بلکه آنها به خودشان می گویند "این روش مؤثر نبود، باید یک روش دیگر بدست بیاورم که مؤثر باشد."

به همین شکل، افراد دارای هم وابستگی به این نتیجه نمی رسند که چون تلاش های آنها برای متوقف کردن معتاد مؤثر نبوده اند، راهی برای کنترل معتاد وجود ندارد. بلکه آنها دنبال راه های دیگری می گردند که مؤثر باشند.

نظر بدهید