اضطراب پدیده ای محوری است که نظریات روان پزشکان زیادی حول آن شکل گرفته است. بنابراین اصطلاح "اضطراب" در نظریه روانپزشکی و نیز در تحقیقات متمرکز بر علوم اعصاب و مکاتب مختلف فکری تحت تاثیر اصول شناختی رفتاری نقش محوری دارد.
اختلالات اضطرابی با عوارض زیادی همراه اند و اغلب مزمن شده و نسبت به درمان مقاوم هستند. این اختلالات را می توان خانواده ای از اختلالات روانی مجزا و در عین حال مرتبط با هم در نظر گرفت.
انواع اختلالات اضطراب :
- اختلال وحشت زدگی (پانیک)
- گذر هراسی
- هراس (فوبیا) اختصاصی
- اختلال اضطراب اجتماعی
- اختلال اضطراب فراگیر
یکی دیگر از جنبه های بسیار جالب اختلالات اضطرابی، تعمل ظریفی است که میان عوامل وراثتی و محیطی مولد این اختلالات وجود دارد. تقریباً به طور قطع می توان گفت که برخی از ژنهای غیر طبیعی زمینه ساز حالتهای اضطرابی بیمارگونه هستند و از روی دیگر شواهد روشنی حاکی از آن است که رویدادهای آسیب زای زندگی و فشارهای روانی نیز در سبب سناسی اختلالات اضطرابی اهمیت دارند. بنابراین مطالعه اختلالات اضطرابی موقعیت منحصر به فردی را برای درک رابطه میان سرشت ذاتی و تربیت محیطی انسان فراهم می آورد.
اضطراب طبیعی
هرکسی دچار اضطراب و استرس می شود و آن تشویشی فراگیر، ناخوشایند و مبهم است که اغلب علائم دستگاه خودکار (اتونوم) نظیر سردرد، تعریق، تپش قلب، احساس تنگی در قفسه سینه و ناراحتی مختصر معده با آن همراه است. فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری نیز بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولانی یکجا بشیند یا بایستد. مجموعه علائمی که در حین اضطراب وجود دارد، اغلب در هر فرد به گونه ای متفاوت از دیگران است.
ترس و اضطراب
اضطراب هشداری است که فرد را گوش به زنگ میکند، یعنی به فرد هشدار می دهد که خطری در راه است و باعث می شود که فرد بتواند برای مقابله با خطر اقداماتی را انجام دهد. ترس هم هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند، ولی باید آنرا از اضطراب مجزا کرد.
ترس در پاسخ به خطری معلوم، بیرونی، معین یا با منشاء غیر تعارضی ایجاد می شود، در حالی که اضطاب در پاسخ به تهدید بروز می کند که نامعلوم، درونی و مبهم است یا از تعارض منشاء گرفته است.
این تعارض میان ترس و اضطراب تصادفاً پیدا شد. طبق جمع بندی پسافرویدی تفکیک ترس و اضطراب از نظر روانشناختی موجه است. اگر فردی در حال عبور از عرض خیابان با ماشینی روبه رو شود که با سرعت در حال نزدیک شدن به او باشد احساسی پیدا می کند که با ناراحتی مبهمی که به هنگام ملاقات با افراد نا آشنا در محیطی غریب به آدم دست می دهد فرق میکند. تفاوت عمده روانشناختی این دو واکنش هیجانی در ناگهانی بودن ترس و مزمن بودن اضطراب است.
آیا اضطراب جنبه های انطباقی دارد؟
اضطراب و ترس علائم هشدار دهنده ای هستند که خطری بیرونی و درونی را اعلام می کنند. اضطراب را میتوان پاسخی بهنجار و انطباقی تلقی کرد که موجب حفظ حیات می شود و خطر وقوع صدمه جسمی، درد، بی پناهی، احتمال مجازات یا برآورده نشدن نیازهای اجتماعی یا جسمانی، خطر جدایی از محبوب، خطر بروز مانعی در برابر ارتقای موقعیت یا منزلت فرد و سر انجام خطراتی را اعلام می کند که در برابر کلیت و یکپارچگی فرد وجود دارد.
اضطراب باعث می شود فرد برای پیشگیری از آن خطرات یا تهدید ها یا برای کم شدن عواقب آنها کاری بکند. تلاش برای گرفتن نمره ای خوب در امتحان، جاخالی دادن وقتی که توپی را به سمت شما پرتاب کرده اند، خزیدن در رختخواب پس از اعلام خاموشی در خوابگاه برای پیشگیری از مجازات و دویدن برای رسیدن به آخرین قطاری که شما را به مقصد می رساند همه نمونه هایی از محدود ساختن خطر و تهدید در زندگی روزمره است. یعنی اضطراب فرد را گوش به زنگ می کند تا اقداماتی انجام دهد که از خطر جلوگیری شود. بنابراین اضطراب از وارد شدن صدمات پیشگیری می کند.
تظاهرات محیطی اضطراب
– اتساع مردمک ها
– اسهال
– سنکوپ
– افزایش فشار خون
– تشدید رفلکس ها
– بی قراری(مثل از این طرف به آن طرف رفتن)
– تعریق
– تاکی کاردی
– تپش قلب
– تکرر ادرار، تاخیر ادرار یا فشار ادرار
– دل آشوبه
– سرگیجه، احساس منگی
– گزگز و مورمور شدن اندام ها
-لرزش (ترمور)
فشار روانی (استرس) و اضطراب
اینکه واقعه ای را عامل فشار تلقی کنیم یا نه، به ماهیت آن واقعه و نیز به امکانات فرد، دفاع های روانی اش و مکانیسم های مدارایش بستگی دارد که همه با مشارکت ایگو انجام می شود.
ایگو مفهومی انتزاعی و مشترک است برای روند ادراک، تفکر و عمل فرد بر وقایع بیرونی یا سائق های درونی خودش. کسی که ایگواش درست کار می کند، با جهان بیرون و نیز درون خود در انطباق و تعادل به سر می برد اما اگر ایگو خوب کار کند و اختلالی که در تعادل فرد حاصل می شود به قدر کافی ادامه یابد فرد دچار اضطراب مزمن می شود.
عدم تعادل مذکور چه بیرونی باشد –یعنی میان فشارهای جهان خارج و ایگوی فرد باشد- چه درونی –یعنی میان تکانه های بیمار(مثلا تکانه های پرخاشگرانه، جنسی و وابستگی) و وجدانش- تولید تعارض میکند. تعارض های ناشی از وقایع بیرونی معمولاً بین فردی است، حال آنکه تعارض های ناشی از وقایع درونی، درون روانی یا درون فردی است. ترکیب این دو هم امکان پذیر است که یک نمونه اش کارمندی است که رئیسی فوقالعاده متوقع یا خرده گیر دارد و باید تکانه کتک زدن رئیس خود را مهار کند تا مبادا شغلش را از دست بدهد. در واقع تعارض های بین فردی و درون روانی معمولا به صورت ترکیبی وجود دارد، چون انسان موجودی اجتماعی است و تعارض های عمده اش معمولا با سایر انسان هاست.
علائم اضطراب
احساس اضطراب دو مولفه دارد: با خبر شدن فرد از تغییرات جسمی خود(مثل تپش قلب و تعریق) و با خبر شدن از اینکه عصبی شده است و ترسیده است. احساس شرم نیز ممکن است به اضطراب دامن بزن: (دیگران میفهمند که من ترسیده ام). خیلی ها وقتی می فهمند که دیگران پی به اضطراب آنها نبرده اند یا شدت آن را درنیافته اند تعجب می کنند.
اضطراب گذشته از اثرات حرکتی(لرزش) و احشایی بر تفکر، ادراک و یادگیری فرد نیز اثر می گذارد. اضطراب اغلب سردرگمی و تحریف هایی در ادراک ایجاد می کند. تحریف هایی نه فقط در درک زمان و مکان، که حتی در درک افراد و معنا و اهمیت وقایع. این تحریف ها با کاستن از تمرکز، کم کردن قدرت یادآوری و مختل ساختن ربط دادن امور به هم (یعنی تداعی کردن) می تواند در یادگیری، اختلال ایجاد کند.
یکی از جنبه های مهم هیجان، اثری است که بر انتخابی بودن توجه دارد. افراد مضطرب مستعد آن اند که به برخی چیزها در دور و بر خود به طور انتخابی توجه کنند و از بقیه آنها صرف نظر کنند. آنها با این کار می کوشند اثبات کنند که اگر دارند موقیت خود را ترس آور تلقی می کنند، محق اند و لذا دارند واکنش درستی نشان می دهند. اگر آنها ترس خود را به غلط موجه جلوه دهند اضطرابشان با این واکنش انتخابی تقویت می شود که به این ترتیب دور باطلی از اضطراب به وجود می آید که یک سر آن ادراک تحریف شده آنهاست و سر دیگرش تشدید اضطرابشان . اما اگر برعکس با نوعی تفکر انتخابی به خود اطمینان خاطر ببخشند، اضطراب بجای آنها، ممکن است تخفیف یابد و دیگر نتوانند احتیاط های لازم را در پیش بگیرند.
نظر بدهید
نظر بدهید