افسردگی شدید بیماری است که از اختلالات مربوط به نحوه کارکرد مغز بوجود می آید.

افسرگی شدید سه نوع خصوصیت ویژه دارد :

۱- وضع روحی افسرده 
۲- فقدان احساس لذت و بیمار در فعالیت زندگی احساس خوشحالی و رضایت از حوادث جالب را ندارد. 
۳- خستگی و کاهش انرژی فیزیکی و ذهنی

سایر علائم نظیر اختلالات خواب و اختلالات روحی، روانی، بی علاقگی، بی احساسی، بدبینی، احساس گناه، کاهش عزت نفس، تمایلات خودکشی، پرخوری، افزایش ویا کاهش وزن معمولاً مشاهده می شود ولی این علائم برای تشخیص بیماری ضروری نیستند.

بیماری افسردگی شیوع فامیلی دارد ، بطوریکه گفته می شود احتما ل موروثی بودن آن نیز وجود دارد، زمانیکه زمینه ارثی بیماری افسردگی وجود داشته باشد و در ضمن شخص در محیط منزل وکار و مدرسه استرس نیز داشته باشد می تواند عاملی برای شکوفا شدن افسردگی باشد.

استرس های از دست دادن عزیزان ،مشکل ارتباط خویشاوندی، مشکلات مالی ، ویا هر نوع تغییر در سبک زندگی می تواند پیش درامدی برای افسردگی باشد. آنهایی که اعتماد به نفس کمتری دارند و آنهایی که در دنیا فقط خودشان را می بینند و احساس بدبینی دارند، برای ابتلا به بیماری افسردگی مستعد ترند.

افسردگی می تواند بطور ناگهانی بدنبال بیماریهایی نظیر سکته مغزی و قلبی، سرطان و یا سایر بیماریهای ناتوان کننده شروع شود. فاکتور های محیطی نظیر از دست دادن شکل، تغییرات در منزل، و یا حادثه ای که سایر افراد خانواده را متاثر کرده، می تواند عواملی برای شروع افسردگی باشند آبراهام لینکون و وینستون چرچیل از افراد سرشناسی بودند که افسردگی داشته اند.

یافته های تصویربرداری مغز :

مطالعاتی که توسط PET) positron emission tomography)  اسکن برای اندازه گیری میزان متابولیسم گلوکز مغز و FMRI) functional magnetic resonance imaging) برای اندازه گیری موضعی جریان خون مغز در بیماران افسرده صورت گرفته، نشان می دهد که در مقایسه با افراد سالم در بیماران مبتلا به افسردگی کاهش متابولیسم در قشر قطب فرونتال مغز وجود دارد. میزان کاهش این متابولیسم با شدت بیماری نسبت مستقیم دارد، و بعد از درمان و در دوره بهبودی این کاهش میزان متابولیسم به حالت طبیعی خود بر می گردد.

افسردگی

افسردگی های شدید متعاقب آسیب های مغزی در نواحی لوبهای ناحیه فرونتال  بخصوصی در قطب فرونتا ل طرف چپ  تظاهر می کند. مطالعات جدیدی که توسطPET  اسکن دربیماران مبتلا به افسردگی مقاوم به درمان بدست آمده ، نشان میدهد که این بیماران علاوه بر کاهش متابولیسم در قطب های فرونتال ، افزایش فعالیت متابولیکی در شیارسینگولا cingulate (قسمتی از سیستم لیمبیک) نیز دارند.

این ناحیه از مغز در افراد طبیعی ، وقتی که غمگین می شوند میزان جریان خون زیادتری دارند ، این ناحیه از مغز به داروهای ضد افسردگی به خوبی پاسخ می دهند. مطالعات زیادی که توسط تصویر برداری های مغز در سال های اخیر انجام شده نشان می دهد که در افراد غمگین در ناحیه وسط قطب فرونتال ، شامل قسمت قدامی شیار Cingulate وقشر چشمی فرونتال (orbito-frontal) فعالیت نورونی غیر طبیعی وجود دارد . این نواحی سیگنال هائی از هسته های قدامی تالاموس از هیپوکامپوس، آمیگدال ها و اجسام پستانی هیپوتالاموس در بافت می کنند.

 

تصویر نواحی از مغز که در بیماری افسردگی گرفتار می شود
مطالعات تصویر برداری امروزی در بیماری افسردگی نشان می دهد که کاهش فعالیت و متابولیسم درنواحی از مغز ودر ضمن افزایش فعالیت در نواحی دیگری از مغز وجود دارد، از طرف دیگر، در اضطراب افزایش جریان خون موضعی مغز درنواحی خلفی 

 

Cingulate و لوب های پارتیال هر دو طرف دیده می شود، از آنجائیکه افسردگی و اضطراب اغلب باهم هستند، تشخیص نواحی مختلف، تشدید و یا مهار فعالیت در هر دو بیماری افسردگی و اضطراب مهم است. مطالعاتی که برروی الکترو آنسفالوگرافی بیماران مبتلا بدست آمده نشانگر آن است که در قطب فرونتال طرف چپ افزایش امواج آلفاHZ) 12- 8) وجود دارد، از آنجا که امواج آلفا دلالت بر تنبلی و بیکار بودن مغز می باشد ولی برعکس دلیل بر افزایش فعالیت نورون های کورتکس مغز است.
افزایش آلفا در لوب فرونتال طرف چپ منجر به کاهش فعالیت قطب فرونتال چپ و غلبه وافزایش فعالیت درقشر قطب فرونتال راست می شود. لوب های فرونتال دیدگاه رفتاری شخص است، لوب فرونتال راست اثر مهاری بر رفتار دارد، در صورتیکه در طرف چپ، اثر تحریکی داشته و سبب می شود که چیزهائی که دیده می شوند همگی جالب و مشوق و قابل دسترس باشند. برعکس فعالیت حلقه مربوط به نیمکره راست منجر به احساس خطر و عدم تشویق می شود.

دانشمندان از خلق و خوی شخص به این موضوع پی بردند که کدام طرف مغز فعالیت بیشتری دارد.
در سالهای ۱۹۹۰و۱۹۹۱ Vein,Henriques, Davidson  عدم تقارن EEG را در بیماران افسرده یافتند و مشاهده کردند که قدرت امواج آلفا در لوب فرونتال چپ بیشتر است. سایر دانشمندان ضمن تایید موارد فوق، توضیح دادند که کسانیکه در قطب فرونتال آنها عدم تقارن وجود دارد، دیدگاه شخصیتی درون گرا و یا برون گرا خواهند داشت. یا به عبارت دیگر عدم تقارن در EEG با کاهش فعالیت الکتریکی لوپ فرونتال طرف چپ همراه است یک علامت بیولوژیکی است که احتمال و ریسک ژنتیکی را برای بیماریهای روانی افزایش می دهد.

 

تصویر QEEG سالمندی که از افسردگی شدیدی رنج می برد

 توجه داشته باشید که افزایش باند آلفا در ناحیه تامپورو فرونتال طرف چپ دیده می شود.
یافته های دیگر نورولوژیکی که در ارتباط با افسردگی است عبارتند از عدم تقارن فعالیت الکتریکی لوب های فرونتال، کاهش امواج آهسته تتا ویا افزایش امواج سریع بتا در لوب های اکسی پیتال و سایر نواحی مغز ودر ضمن کاهش فعالت ریتم HZ)15-13) به روی قشر حسی و حرکتی

تصویر ثبت شده توسط Loreta محل پخش کاهش امواج آلفا

 یافته های فوق نشانگر این واقعیت هستند که در افراد افسرده در مقایسه با افراد سالم در EEG فعالیت غیر طبیعی وجود دارد که دلیل بر اختلال روانی و برعکس وقتیکه EEG را به حالت طبیعی برمی گردانیم از شدت اختلالات روانی کاسته می شود.

 

نوروتراپی برای درمان افسردگی

هنوز درمورد EEG نوروفیدبک ویا روش های دیگر نوروتراپی برای درمان افسردگی Randomized controlled trials منتشر نشده، تعداد کمی از مقالات منتشر شده مبنی بر مطالعات موردی و تجربیا ت کلینیکی صدها نوروتراپیست در سرتاسر جهان، که اشاره به EEG وHEG نوروفیدبک و Audio-visual entrainment و درمان با تحریکات الکتریکی مغز و تحریکات Transecranial current direct stimulation و TMS دارد که امید بر آن است که بتواند بصورت درمان جانبی در کنار درمان داروئی و ECT باشد.

بیماری که با EEG بیوفیدبک درمان می شود و صفحه مانیتور نشان می دهد که آمپیلیتود آلفا در هر دو لوب فرونتال راست و چپ لحظه به لحظه بین دو طرف بالانس می شود.

بر اساس یافته های فوق که کاهش فعالیت در قشر قطب فرونتال طرف چپ با بیماری افسردگی توام است، لذا اکثر نوروتراپیست ها برای درمان افسردگی افزایش فعالیت قشر قطب فرونتال چپ را روش درمانی خود انتخاب می کنند. روش درمانی EEG نوروفیدبک اساساً بر کاهش امواج آهسته EEG یا فرکانس HZ 7-2 وافزایش امواج تند بتا با فرکانس Hz18 – 15 در لوب فرونتال و قطب فرونتا ل طرف چپ می باشد. به همان ترتیب HEG نوروفیدبک بر افزایش جریان خون اکسیژن دار در لوب فرونتال چپ و درمان با تحریکات جریان مستقیم DC هم موجب اصلاح پتانسیل الکتریکی در قشر فرونتال چپ شده و در نتیجه استراحت نورون های فعال شده  را سبب می شود.

این سه روش درمانی با همدیگر منجر به بهبودی سریع بیماری افسردگی شده و در آخر از احتمال عود آن می کاهد. در ضمن این یک واقعیت است که نوروتراپیست ها برای نتیجه بهتر Cognitive behavioral therapy که یک نوع آن Talk therapy است که به بیمار آموزش می دهند که چگونه مسائل خود را حل کنند و یا چگونه با مشکلات رو به رو شوند و تعاملی بین چگونگی فکر و رفتار و احساسات به وجود می آورند.

رفتار درمانی و روان درمانی به بیمار کمک می کند که طرز فکر غلط را تشخیص داده و آنها را تغییر دهد و خلق منفی را از خود دور کند، روان درمانی در مورد بیماران افسرده همراه خوبی برای نوروتراپیست ها برای درمان افسردگی است. برای اینکه روان درمانی بیماران را تشویق می کند تا از نقش مدیریتی لوب فرونتال آگاهانه و بصورت فعال استفاده کرده و موجب تنظیم درک و رفتار می شود، در بعضی موارد افسردگی همراه با اضطراب است، سایر انواع نوروتراپی مانند Audio- visual entrainment و یا تحریک الکتروتراپی مغز و بیوفید بک محیطی مانند آموزش (HRV) درمان همراه مناسبی برای کاهش استرس روزانه و آرامش و بهبود خواب است.

 

معالجه افسردگی با جریان الکتریکی(DC)

TDCS)Transcranial direct current stimulation) یک طریقه تحریک غیر تهاجمی مغز، با استفاده از میزان کمی جریان الکتریسیته است. این روش درمانی با ECT یا الکتروشوک کاملا! متفاوت است که آن هم روش دیگری برای تحریک مغز است. در الکتروشوک درمانی لازم است که به بیمار بیهوشی داده شود و میزان جریان الکتریکی بقدری زیاد است که بیمار دچار تشنج می شود. الکتروشوک تغییرات زیادی در کارکرد مغز ایجاد می کند و می تواند در درمان بیماری هائی نظیر افسردگی، اسکیزوفرنی که نسبت به درمانهای دیگر پاسخ نداده ،موثر باشد. در صورتیکه تحریک مغز با جریان DC، درمان خوش خیم و بی ضرری است و زمانیکه ۱ آمپر الکتریسیته که در الکتروشوک بکار می رود در تحریک مغز با جریان DC  فقط از جریان الکتریکی ۲-۱  میلی آمپر استفاده می شود (که هزار بار ضعیفتر از جریان الکتریکی مربوط به الکترو شوک است).

TDCS در حالت کاملا هوشیاری و بیداری به بیمار داده می شود و تنها عارضه این دستگاه آنست که بعد از خاموش کردن دستگاه جای الکترود ها برای مدت کوتاهی تحریک می شود وممکن است خارش پیدا کند. در این تکنولوژی دو الکترودی که به سر آنها اسفنجی وصل شده در محل های بخصوصی از سر قرار می دهند، این اسفنج ها به جریان الکتریکی آند و کاتد که با باطری با ولتاژ ۹ ولت کار می کند متصل است. اسفنجی که به قطب آند وصل شده باعث افزایش فعالیت مغز می شود، در صورتیکه اسفنجی که به قطب کاتد وصل شده باعث کاهش فعالیت مغز می شود.

بنابراین نوروتراپیست ها قادرند که در یک نقطه از مغز فعالیت را زیاد و یا کم کنند. در بیماری افسردگی شدید تغییراتی در فعالیت الکتریکی مغز در نواحی مختلف، بخصوص در نواحی قطب فرونتال پیش می آید، تاثیر اختلال این نواحی توسط شبکه نورونی بین دو نیمکره به نواحی دیگر مغز منعکس می شود، بنابراین معقولانه است که فرضیه تغییر در حالت پاتولوژی مغز باتکنیک های تحریک الکتریکی هدف مناسبی است. علیرغم اینکه تحریکات مغناطیسی مغز Transcranial magnetic stimulation و TDCS باعث تعدیل در تحریک پذیری مغز می شود ولی ساعت ها پس از خاتمه تحریکات اثرش باقی میماند و یک روش معالجه غیر تهاجمی بشمار می رود.

مطالعات قدیمی تر در سال ۱۹۶۰تاثیر نسبی تحریکات DC را در درمان افسردگی شرح داد ولی بعلت توام بودن آن با دارو این روش متروک شد. در سالهای اخیر مجددا روش درمان با TDCS مورد توجه قرار گرفت و برای بکارگیری آن دستگاه های جدید با برنامه های درمانی خاصی برای بیماری افسردگی شدید طراحی شده، که می تواند راهنمای خوبی باشد.

 

در سال ۲۰۰۶ – Fregni، آزمایش کلینیکی (TDCS) را بصورت Randomized.sham-controlled در ۱۰ نفر بیمار گزارش کرد. قبل از شروع درمان و بعد از خاتمه درمان میزان افسردگی با HDRS)Hamilton depression rating scale) و BDI) Beck depression inventory) ارزیابی شد. در این آزمایش بطور تصادفی بیماران در یکی از دو گروه قرار می گرفتند. گروهی که تحت درمان فعال قرار گرفته بودند، و از طریق الکترود آند مثبت به ناحیه خلفی طرفی قطب فرونتال چپ یک میلی آمپر تحریک الکتریکی وارد شد و قطب کاتدنیز از طرف مقابل در ناحیه بالای چشم درست بالای ابروی راست قرار می گرفت. برای گروه دوم یا گروه Sham  نیز به همان ترتیب فوق دستگاه وصل شد ولی در این گروه دستگاه خاموش بود. هر دو گروه بمدت ۵ روز و ۲۰ دقیقه در روز پی درپی تحریکات الکتریکی را دریافت کردند. تمام بیماران اطلاعی از حالت درمانی خود را نداشتند و معالجه بدون کوچکترین عارضه جانبی برای هر دو گروه خاتمه پیدا کرد. ۴نفر از ۵ نفری که در گروه فعال بودند به درمان بخوبی پاسخ دادند، در صورتیکه هیچکدام از گروه کنترل Sham به درمان جواب ندادند. در گروه فعال پس از خاتمه دوره درمان کاهش چشمگیری در نمره مربوط به تست HDRS و BDI داشتند که در مقایسه با گروه Sham به ترتیب %۷۰ در مقابل %۳۰ بود.

در سال ۲۰۰۸ – Boggio آزمایش کوچک کلینیکی Fregnis رادر سطح گسترده ای با شرکت ۴۰ بیمار که دارو دریافت نمی کردند ، TDCSرا با تحریکات ۲ میلی آمپر برای بیماران افسرده شدید دنبال کرد. در این مطالعه به بیماران بصورت اتفاقی در یکی از ۳ گروه قرار می گرفتند ،که به نسبت ۲:۱:۱ بود، تعداد بیماران فعال طرح ۲۱ نفر و تعداد کنترل ۹ نفر وتعداد درمان نما (sham)، ده نفر بود مانند مطالعه Fregnis تمام بیماران این طرح قبل و بعد از درمان با تست های HDRS وBDI میزان افسردگی آنان سنجیده شد و علاوه بر آن  30 و ۱۵ روز بعد از اتمام درمان نیز مجددا ارزشیابی شد.

تمام بیماران ۱۰ جلسه ۲۰ دقیقه ای در عرض ۲ هفته دریافت کرده بودند. گروه ۲۱ نفری فعال همگی با قرار دادن قطب آند بر روی ناحیه خلفی طرفی قطب فرونتال درمان می شدند و گروه کنترل با قرار دادن الکترود Tdcs  مثبت برروی قشر اکسی پیتال ودر گروه درمان یا (Sham) نیز الکترود ها مثل گروه فعال وصل شده بودند ولی در آنها دستگاه خاموش بود. در تمام موارد قطب کاتد در بالای ابروی راست قرارگرفته بود. پس از خاتمه درمان ۵۰% کاهش در نمره تست HDRS نشان می داد و بهبودی با نمره HDRS زیر ۷ بود.
بطور متوسط گروه فعال ۴۰% کاهش در نمره HDRS داشته که در مقایسه با سایر گروه ها به ترتیب ۲۱% و ۱۰% بودند.
نتایج این تحقیق نشان می دهد که ۱۰ جلسه درمان ۲۰ دقیقه ای با TDCS بطور قابل ملاحظه در نمره افسردگی و علائم بیماری کاهش ایجاد کرده که در این طرح محل تحریک اختصاصی بوده و بمدت ۳۰ روز پس از درمان نیز پی گیری شده است.

نظر بدهید