در ادامه سری مقالات "شما چه نوع سیگاری هستید ؟" – قسمت سوم: سیگاری های هیجانی

چارلز ام ، به دلیل مشکلات پزشکی که در زندگی پر خطرش برای او به وجود آمده بود ، درخواست کمک کرد و بعد از ۲ ماه سیگار نکشیدن ، سیگار کشیدن او عود کرد. او درباره یک تجربه ناامید کننده با من صحبت کرد. او گفت زمانی که ماشینش تصادف کرده بود ، به شدت عصبانی شده بود و می گفت که می خواسته قلب آن فرد را بیرون بکشد. او خودش را آرام کرد و گفت: "به منظور پاداش دادن به خودم از آن روز سیگار کشیدم." او سیگارسیگاری های هیجانی کشیدن را در موقعیت استرس زا به عنوان یک پاداش برای خود می دانست. اما او همچنان می دانست که سیگار کشیدن در نهایت زندگی اش را تهدید می کند. خبر خوب این است که او ترک سیگار را با استفاده از نیکوتین استنشاقی به تدریج در طول چند ماه انجام داد.

در کلینیک ما و در کارهای من روی افراد سیگاری بر این تمرکز شده است که ، مشکلات خلقی و آشفتگی های هیجانی در اعتیاد به سیگار نقش داشته است. مشکلات خلقی می تواند ترک نیکوتین را با مشکل مواجه کند و سازگاری هیجانی بعد از ترک را پیچیده تر سازد. اگر شما در این گروه قرار دارید ، در واقع برای دوری از تعارض ها و هیجانات منفی سیگار می کشید. برای شما سیگار کشیدن شکلی از مقابله هیجانی و اجتماعی است. بزرگترین چالش شما راحتی در شرایط بدون سیگار کشیدن است. شاید تصور احساس طبیعی بدون سیگار کشیدن برای شما سخت باشد. زیرا کشیدن سیگار ظرفیت شما را برای تجربه هیجان ها ضعیف می کند و برای سازگاری و پوشاندن هیجان های منفی ، به سیگار اعتماد و تکیه می کنید.

باربارا اس ، زمانی که اولین بار با من ملاقات کرد توضیح داد که چگونه درد هیجانی و آشفتگی و ناراحتی محر افکار ناخودآگاه برای سیگار کشیدن است. برادرش به دلیل کشیدن سیگار به سرطان مبتلا شده بود و نوه اش که او در بزرگ کردنش کمک کرده بود ، مشکلات رفتاری جدی داشت. اشتیاق او به سیگار کشیدن با این ناراحتی ها درباره نزدیکانش شروع می شد و معتقد بود که نمی تواند احساسات قدرتمند را بدون سیگار کنترل کند و آرام شود.

همچنان که ما با هم کار می کردیم ، با این بحران ها بدون سیگار کشیدن مواجه می شدیم و او واقعاً احساس افسردگی و ناراحتی کمتری می کرد و برای تحمل هیجانات منفی توانایی بیشتری احساس می کرد و توانایی بیشتری نیز برای داشتن تصمیمات سازنده درباره این که چطور می خواهد زندگی کند ، پیدا می کرد. با گذشت زمان همان طور که درباره بی حاصلی سیگار کشیدن برای او صحبت می کردیم ، او گزارش کرد که خلق خوبی پیدا کرده است و حتی نمی خواهد هیچ وقت به سیگار کشیدن فکر کند.

کریستین ال ، یک هنرمند با ذوق بود که با استادش ازدواج کرده بود. در ۱۲ سالگی مادرش فوت کرده بود. همانند بسیاری از افرادی که در سنین پایین از آسیب روانی رنج می برند ، او به سیگار کشیدن اعتیاد پیدا کرده بود و روزی سه پاکت سیگار می کشید. او پیش من آمد به این دلیل که دچار یک ناراحتی قلبی شده بود که او را نگران کرده بود. در طی صحبت مان گفت : "من برای سیگار کشیدن متولد شده ام." سیگار کشیدن در وجود او رخنه کرده بود و هویت او بود. سیگار هم نابودی او بود و هم پاداش او : داروی انتخابی برای او بود.

او در ابتدا به من گفت: "حتی با وجود سیگار ، خشم مسأله اساسی من است." او ترک می کرد اما سپس خشم در درون او به وجود می آمد و تنش برای سیگار کشیدن دوباره در او شروع می شد. این الگو قبل از این که من بتوانم به او بیاموزم که رابطه اعتیاد به سیگار را با خشم قطع کند ، چندین مرتبه تکرار شد. او چطور این کار را کرد؟ با تلاش آگاهانه. او با خود تکرار می کرد که "سیگار کشیدن برای حل مشکلات واقعی زندگی ام هرگز به من کمک نمی کند."

یک بار او پاسخ عادتی همیشگی اش را قطع کرد و شروع به ایجاد رضایتمندی بیشتر کرد و راه های قدرتمندی را برای کنار آمدن با خشم کشف کرد. برای مثال زمانی که با همسرش یا همکارش دچار خشم می شد ، به جای همان شیوه همیشگی ، مثل کوبیدن مشت به جایی ، او نقش یک فرد قربانی را کنار گذاشت و مانند یک جایزه تسلی بخش شروع به سیگار کشیدن نکرد و خیلی زود از خود و توانایی جدیدش برای انتخاب یک پاسخ لذت برد و به صورت منفعلانه در یک تله قدیمی مشابه نیفتاد. این امر به خوبی به وی کمک کرد تا با اعتیاد به سیگار خداحافظی کند. او فقط یک بار احساسی نه خیلی طولانی از ضعف و درماندگی در هنگام خشم داشت و علاقه اش را به سیگار کشیدن به طور کامل از دست داد.

برای افراد هیجانی وابسته به سیگار راه حل مناسب اعتماد و اطمینان هیجانی است. بنابراین این افراد می توانند پاسخ غیرارادی سیگار کشیدن را از نقش تحریکی ناراحتی های هیجانی قطع کنند. ایجاد ظرفیت هیجانی شبیه به تمرین عضلانی است: هرچه بیشتر استفاده کند ، قوی تر می شود.

نظر بدهید