در ادامه سری مقالات "سبب شناسی اعتیاد" – قسمت پنجم : عوامل اجتماعی

مصرف مواد اعتیادآور از یک سو خود ، محصول شرایط اجتماعی و از سوی دیگر عاملی برای شکل گیری دیگر آسیب های اجتماعی است.

یکی دیگر از عواملی که در فرآیند ترک اعتیاد و درمان بیماران اعتیاد مورد توجه قرار می گیرد ، شرایط اجتماعی و محیطی است که بیمار در آن قرار گرفته و رشد کرده است.

اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی محسوب می شود. عوامل اجتماعی مختلفی مانند تغییر و تحولات سریع و شدید ، نوگرایی ( Modernity ) ، دگرگونی در الگوهای زندگی ، تغییر در ارزش هاسبب شناسی اعتیاد عوامل اجتماعی و باورها می تواند در شکل گیری وابستگی به مواد اعتیادآور مؤثر باشد. کاهش پیوندهای اجتماعی ، شکاف نسل ها ( Generation Gap ) ، کاهش روابط خانوادگی و مشکلات شغلی و مواردی مانند آن می تواند زمینه گرایش به مواد مخدر را فراهم سازد. اعتیاد ضمن تأثیر بر زندگی اجتماعی ، گروه ها ، خانواده ها و ایجاد آسیب های اجتماعی ، از آن ها نیز تأثیر پذیرفته و بدین ترتیب دور وحشتناکی را در جامعه ایجاد می کند. افزایش آسیب ها اجتماعی ، خود زمینه مساعدتری را برای گرایش به مواد و مصرف آن فراهم می سازد و تأثیر عمیقی در شیوع و گسترش مواد دارد. بدین ترتیب مصرف مواد اعتیادآور از یک سود خود ، محصول شرایط اجتماعی و از سوی دیگر عاملی برای شکل گیری دیگر آسیب های اجتماعی است.

علاوه بر خانواده ، گروه همسالان به عنوان عاملی اجتماعی تأثیر بسیار زیادی در شکل گیری رفتارهای مصرف مواد دارند. مصرف مواد معمولاً با گروه همسالان شروع می شود. مصرف کنندگان مواد ، برای تأیید گرفتن رفتار خود از دوستان ، سعی می کنند آن ها را به همراهی با خود وادار کنند. گروه همسالان در شروع مصرف سیگار و حشیش بسیار مؤثر هستند. پیوستن به گروه هایی که مواد مخدر مصرف می کنند اغلب ، آسان است. هر چه پیوند فرد با خانواده ، مدرسه و جامعه سالم کمتر باشد ، احتمال پیوستن او به این قبیل گروه ها بیشتر می شود. نوجوانانی که احساس تنهایی می کنند ممکن است متوجه شوند که یکی از نتایج مصرف مواد ، پذیرش آن ها از سوی همسالان است. فشار همسالان و تبعیت از گروه از پیش بینی کننده های مهم وابستگی به مواد است. در یکی از بررسی ها مشخص شد که حدود ۸۸ درصد از مصرف کنندگان مواد تأیید کردند که دوستان معتاد داشتند. یافته های پژوهشی نشان داده است که قوی ترین پیش بینی کننده مصرف در نوجوانان ، دوستان مصرف کننده مواد هستند.

در نظریه کنترل اجتماعی الیوت ( Elliott ) بر نقش وابستگی عاطفی به همسالان به عنوان مهم ترین علت مصرف مواد اعتیادآور تأکید شده است. بر اساس این نظریه ، رفتارهای انحرافی ، تحت تأثیر پیوندهای قوی با اجتماع ، خانواده ، مدرسه و مذهب ، کنترل می شود. اگر نوجوان احساس کند که شرایط لازم برای رسیدن او به خواسته هایش در محیط و جامعه اش فراهم نباشد ، تعهد و دلبستگی خود را به خانواده و جامعه از دست می دهد و آن را به جهت دیگر ؛ یعنی همسالان معطوف می کند. نوجوانانی که به دلیل شرایط نامساعد تربیتی و شغلی به امیدها و آرزوها و اهداف تحصیلی و شغلی خود نرسیده اند نسبت به اجتماع و ارزش های آن ها تعهدی احساس نکرده و بیشتر به همسالانی گرایش پیدا می کنند که مصرف مواد را تشویق می کنند. ضعف نهادهای اجتماعی در کنترل رفتار افراد نیز زمینه های گسترش مشکلاتی مانند اعتیاد را فراهم می کند. بر این اساس اگر جامعه بی نظم باشد و نهادهای اجتماعی نسبت به این بی نظمی ، بی مسئولیتی از خود نشان دهند ، نوجوان نیز هیچ گونه تعهدی نسبت به جامعه و هنجارهای آن نخواهد داشت. اگر فرایند جامعه پذیری که معمولاً توسط والدین انجام می شود در نوجوان شکل نگیرد سبب گرایش او به همسالان مصرف کننده مواد می شود. بررسی ها نشان داده اند که گرایش به مصرف مواد در خانواده هایی که والدین از هم جدا شده یا تنها یک والد وجود دارد ، بیشتر است.

بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی بندورا نوجوانان باورهای خود در مورد مصرف مواد را از الگوهای نقش ، به ویژه دوستان نزدیک و والدین مصرف کننده مواد کسب می کنند. الگوهای نقش می توانند خودکارآمدی مصرف و خودکارآمدی امتناع را به وجود آورند. خودکارآمدی مصرف به عقاید نوجوان درباره توانایی اش در کسب و استفاده مواد اشاره دارد ، یعنی مشاهده همسالانی که حشیش می خرند و می کشند ، اطلاعات و مهارت لازم را برای به دست آوردن و مصرف حشیش به نوجوان می دهد. خودکارآمدی امتناع منعکس کننده باور نوجوان به توانایی اش در برابر فشار اجتماعی جهت مصرف مواد است که ناشی از مشاهده رفتار دوستانی است که در برابر فشار همسالان برای مصرف حشیش مقاومت می کنند. در صورت ضعیف بودن خودکارآمدی امتناع ، اگر نوجوان حتی قصد مصرف مواد را نداشته باشد ، به دلیل فقدان مهارت های لازم در خودداری از فشار همسالان ممکن است اقدام به مصرف مواد نماید.

یکی از نظریه هایی که با توجه به ابعاد اجتماعی – فرهنگی اعتیاد ، مسئله سوء مصرف مواد را تبیین کرده ، نظریه بی هنجاری ( Anomie ) است. در این نظریه که ریشه در نظریه های دورکیم ( Durkheim ) جامعه شناس فرانسوی دارد ، چنین مطرح می شود که سستی ارزش ها و هنجارهای اجتماعی -فرهنگی موجب روی آوردن افراد به مواد می شود. تغییرات سریع و گسترده اجتماعی مانند شهرنشینی ، نوسازی ، تضعیف باورها ، ارزش ها و سنت های فرهنگی و مذهبی و متزلزل شدن ساختار سنتی خانواده با میزان شیوع مواد رابطه دارد. بر اساس نظریه انزواطلبی مرتون ( Merton ) عدم موفقیت فردی ، نداشتن کار مفید و عدم بهره مندی مناسب از ثروت مادی به انزواطلبی فرد منجر می شود. در چنین شرایطی فرد خود را با نگرش ها ، باورها ، ارزش ها و هنجارهای حاکم بر جامعه بیگانه می یابد ، در نتیجه از جامعه جدا و منزوی می شود. این قبیل افراد ، اغلب کسانی هستند که یا قادر به تطابق خود با محیط نیستند و یا از تطبیق محیط با خود ناتوان هستند و بنابراین برای گریز از این موقعیت به مواد روی می آورند.

تغییر محل سکونت نیز می تواند از عوامل مرتبط با مصرف مواد باشد. اگر چه برخی افراد به سرعت با محیط جدید سازگار می شوند ، اما برای برخی سازگاری با شرایط جدید سخت است. زیرا توانایی و مهرت انجام چنین کاری را ندارند. این افراد توانایی حل مشکلات جدید را ندارند. در نتیجه ممکن است از دوستان معتاد خود برای حل مشکلات کمک بگیرند.

مهاجرت و جدایی از خانواده به انزوا و ناامیدی فرد منجر می شود. در این مواقع ، فرد برای انطباق با زندگی سخت روزمره و شیوه جدید زندگی به سوء مصرف مواد روی می آورد.

وجود قوانین سهل گیرانه ، ارزانی و در دسترس بودن مواد مخدر منجر به افزایش مصرف آن می شود. هنگامی که قوانین و معیارهای یک جامعه در ارتباط با مواد مبهم باشد یا به نفع مصرف مواد باشد ، افراد بیشتری در معرض خطر اعتیاد قرار می گیرند. رعایت قواعد انضباطی مدارس و محیط کار با میزان کاهش مصرف مواد رابطه دارد. اما اگر مسئولان مدارس به مصرف مواد بی توجه باشند و یا اینکه اگر محدودیت یا مقررات جدی منع مصرف در مدرسه وجود نداشته باشد ، بدیهی است مصرف مواد افزایش می یابد. در آمریکا ثابت شده است که در زمان قانونی بودن مصرف سیگار حشیش ، درصد وابستگان به این ماده بسیار بالا بوده است. یکی از مهم ترین عوامل اعتیاد در دسترس بودن مواد است ، زیرا چیزی که به آسانی در اختیار مردم قرار می گیرد ، گرایش به آن آسان تر صورت می گیرد. پژوهش ها نشان می دهند که وقتی امکان دسترسی به نوشیدنی های الکلی بیشتر باشد ، شیوع مصرف الکل ، میزان الکل مصرف شده و مصرف افراطی آن افزایش می یابد. مصرف مواد به طور کلی تحت تأثیر قیمت آن نیز می باشد. میزان مصرف مواد با قیمت آن نسبت معکوس دارد ، یعنی هرچه قیمت کاهش یابد ، تعدا افرادی که بتوانند آن را تهیه کنند افزایش می یابد.

کمبود امکانات و چگونگی گذراندن اوقات فراغت از عوامل خطرساز مصرف مواد به ویژه در نوجوانان و جوانان محسوب می شود. اوقات فراغت بدون برنامه سازنده می تواند زمینه دوستی با افراد ناباب ، انجام اعمال خلاف و استفاده از مواد را فراهم آورد. وقتی در یک جامعه امکانات تفریحی سالم که می تواند اوقات فراغت جوانان را پر کند ، وجود نداشته باشد ، گرایش جوانان به اعتیاد و تفریحات ناسالم بیشتر خواهد شد.

پژوهش های مختلف نشان داده اند که به دنبال استرس ها و رویدادهای ناگوار در جامعه تقاضا و مصرف مواد افزایش می یابد. در این مطالعات نشان داده شده که در شرایط استرس زا هم به مصرف کنندگان جدید مواد افزوده می شود و هم تعداد زیادی از مصرف کنندگان قدیمی دوباره به مواد روی می آورند. پیامدهای روانی ناشی از رویدادهای ناگوار را با توجه به شدت آن رویداد می شود تعیین کرد. هر چه فرد با یک تهدید جدی تر روبرو شود و آسیب ببیند و یا خانواده و بستگان نزدیک و دوستانش آسیب ببینند ، این پیامدها افزایش می یابند.

جنگ به عنوان رویدادی نامطلوب می تواند زمینه ساز وابستگی به مواد و اعتیاد شود. جنگ در هر کشور بحران اقتصادی ایجاد می کند و بحران اقتصادی نیز به فقر مردم منجر می شود و فقر هم به نوبه خود عامل مساعدی برای گرایش به مواد مخدر است. به علاوه دیده شده هر وقت کشوری خود را در جنگی درگیر کرده ، نسبت معتادان آن افزایش یافته است. مصرف بیش از حد متادون در آلمان در جنگ جهانی دوم با مصرف بیش از حد هروئین و مرفین به وسیله سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام نمونه بارزی از این مشکل است. حوادث دوران جنگ مانند از دست دادن یکی یا هر دو والد یا از دست دادن دیگر بستگان و حوادث بعد از جنگ مثل بی خانمانی و از دست دادن شغل سبب استفاده بیشتر از مواد می شود. جنگ در ویتنام باعث افزایش اختلال های ناشی از استرس ، افسردگی و اضطراب شد. هر چه شدت این اختلال ها بیشتر می شد استفاده از الکل ، بنزودیازپین ها ، ماری جوانا ، هروئین و کوکائین نیز افزایش می یافت. این در حالی بود که سوء استفاده از این مواد به نوبه خود نشانه های اختلال استرس پس آسیبی را بیشتر می کرد. مشکلات بعد از جنگ و توجه بیشتر مردم به موضوعاتی مثل امنیت اجتماعی ، تورم و پول باعث می شود که نسل بعدی دچار اختلال های روانی چون افسردگی ، اضطراب و اعتیاد شوند.

نظر بدهید