کم توانی ذهنی که قبلاً عقب ماندگی ذهنی نامیده می شد، بر اثر طیفی از عوامل محیطی و ژنتیکی ایجاد می شود که منجر به تلفیقی از نقصان های شناختی و اجتماعی می شوند. طبق تعریف انجمن کم توانی ذهنی و رشدی آمریکا کم توانی ذهنی عبارتست از محدودیت های چشمگیر در کارکرد هوشی (استدلال، یادگیری و حل مسئله) و رفتار انطباقی (مهارت های مفهومی، اجتماعی و عملی) که قبل از ۱۸ سالگی ظهور می کند.

پذیرش گسترده این تعریف منجر به این اجماع نظر شده که برای تعیین سطح کم توانی ذهنی هم ارزیابی بهره هوشی (IQ) ضروری است و هم ارزیابی انطباق اجتماعی. مقیاس های کارکرد انطباقی کفایت فرد در انجام تکالیف روزمره را می سنجد، در حالیکه مقیاس های کارکرد هوشی (عقلانی) معطوف به توانایی های شناختی هستند. هر چند همه افرادی که در یک سطح هوشی معین قرار دارند، از نظر کارکرد انطباقی در یک سطح قرار ندارند، اما اطلاعات همه گیرشناسی حاکی است شیوع کم توانی ذهنی تا حدود زیادی بر اثر سطح هوشی و سطح کارکرد انطباق تعیین می شود که معمولاً همبستگی نزدیکی با توانایی شناختی دارد.

شدت کم توانی ذهنی مستلزم ارزیابی کارکرد فرد در حوزه مفهمومی (یعنی مهارت های تحصیلی)، حوزه اجتماعی (یعنی روابط) و حوزه عملی (یعنی بهداشت شخصی) است.

کم توانی ذهنی

رویکردهای اخلاقی اجتماعی در قبال کودکان دچار کم توانی ذهنی به مرور زمان تغییرات چشم گیری پیدا کرده اند. از لحاظ تاریخی در اواسط دهه ۱۸۰۰ میلادی بسیاری از کودکان کم توان ذهنی را به مراکر آموزشی شبانه روزی می سپردند. زیرا معتقد بودند که این کودکان در صورتی که آموزشهای فشرده کافی دریافت کنند، می توانند به میان خانواده بازگردند و در جامعه عملکرد بالاتری از خود نشان دهند. طرح اولیه آموزش این کودکان به طوری که بتوانند این مراکز شبانه روزی بزرگتر شدند و نهایتاً از آموزش های فشرده فاصله گرفته به مراقبت و نگهداری گرایش پیدا کردند.

این مراکز اقامتی کودکان کم توان در اواسط قرن بیستم بیشترین کاربرد را داشتند. تا این که عموم مردم از شرایط غیر بهداشتی و پرازدحام و در برخی موارد شرایط توأم با سوءرفتار این مراکز آگاهی یافتند و همین امر آغازگر جنبش مؤسسه زدایی بود. محرک مهم مؤسسه زدایی کودکان کم توان ذهنی فلسفه بهنجار سازی در محیط های تحصیلی بود.

انجمن کم توانی ذهنی و رشدی آمریکا در حال حاضر این دیدگاه را ترویج می کند که کم توانی ذهنی یک تعامل کارکردی بین فرد و محیط است نه توصیفی ایستا از محدودیتهای فرد. در این چارچوب مفهمومی، با توجه به مجموعه خاصی از حوزه های کارکرد انطباقی، فرد او را نیازمند به حمایت محیطی نافذ، گسترده، محدود یا متناوب می دانند. این خوزه های کارکردی عبارتند از برقراری ارتباط، مراقبت از خود، زندگی خانگی، مهارت های اجتماعی / فردی، استفاده از منابع اجتماع، خودگردانی، مهارت های تحصیلی کارکردی، کار، تفریح، بهداشت و ایمنی.

اصطلاحات کم توانی ذهنی

تعریف دقیق کم توانی ذهنی در طول قرنهای متمادی چالشی برای بالینگران بوده است. تمامی نظام های طبقه بندی فعلی این مفهموم را حفظ کرده اند که کم توانی ذهنی چیزی فراتر از نقایص هوشی است و به این موضوع نیز بستگی دارد که کارکرد انطباقی فرد کمتر از حد انتظار است. هنگامی می توان تشخیص کم توانی ذهنی را گذاشت که هم نقایصی در عملکرد هوشی موجود باشد و هم نقصان هایی در کارکرد انطباقی وجود داشته باشد. پس از تشخیص کم توانی ذهنی، سطح شدت بر اساس سطح تخریب کارکرد انطباقی تعیین می شود.

عقب ماندگی ذهنی در کودکان

تقریباً ۸۵ درصد افراد کم توان ذهنی براساس جزء طبقه کم توان ذهنی خفیف قرار می گیرند. این حالت معمولاً به صورت IQ کلی بین ۵۰ تا ۷۰ و شدت کارکرد انطباقی افراد دچار کم توانی ذهنی شامل مهارت هایی نظیر برقراری ارتباط، مراقبت از خود، مهارت های اجتماعی، اوقات فراغت و درک ایمنی است. عوامل ژنتیکی، محیطی و روانی اجتماعی بر روی کم توانی ذهنی تأثیر می گذارند. شمار زیادی از عوامل محیطی و رشدی جزئی از جمله، مسمومیت تحت بالینی با سرب و مواجهه پیش از تولد با داروها، الکل و سایر سموم به عنوان عامل کم توانی ذهنی مطرح شده اند.

ملاک های تشخیصی برای کم توانی ذهنی

کم توانی ذهنی (اختلال رشد ذهنی) اختلالی است که در خلال دوره رشد شروع می شود و شامل نواقصی در کارکرد انطباقی و هوش در حوزه های عملی، اجتماعی و مفهمومی است. سه ملاک زیر باید موجود باشند:

الف) نواقص در کارکرد هوش نظیر استدلال، حل مسئله، برنامه ریزی، تفکر انتزاعی، قضاوت، یادگیری تحصیلی و یادگیری از تجربه که با ارزیابی بالینی و نیز آمزون هوش استاندارد انفرادی تأیید می شود.

ب) نواقصی در کارکرد انطباقی که منجر به عدم دستیابی به استانداردهای رشدی و اجتماعی فرهنگی در زمینه استقلال فردی، و مسئولیت پذیری اجتماعی می شوند. بدون حمایت مستمر، این نواقص انطباقی کارکرد فرد را در یک چند فعالیت زندگی روزمره نظیر ارتباط، مشارکت اجتماعی و زندگی مستقل در محیط های متعدد نظیر خانه، مدرسه، محل کار و سطح جامعه محدود می سازد.

ج) شروع نواقص هوشی و انطباقی در خلال دوره رشد

برخی سندرم های ژنتیکی همراه با کم توانی ذهنی نظیر افراد دچار سندرم X شکننده، سندرم داون و سندرم پرادر-ویلی دارای الگوهای مشخصی از رشد اجتماعی، زبانی و شناختی هستند و تظاهرات رفتاری خاصی دارند.

نظر بدهید